در ذهنیت عمومی، کتابخانهها مکانهایی آرام، امن و مملو از تمرکز تصور میشوند؛ جایی که دانشجو سر در کتاب فرو میبرد و بلندپروازیهای علمی به فرصت تبدیل میشود. اما برای بسیاری از دختران و زنان جوان در پاکستان که برای آزمونهای رقابتی به کتابخانههای عمومی و دانشگاهی پناه میبرند، این فضاها غالباً چیزی جز محیطی ناامن نیست. تبعیض، آزارگری و بیتوجهی ساختاری واقعیتهای تلخیاند که نه تنها روند تحصیل، بلکه حق بنیادی آنان برای یادگیری با کرامت را خدشهدار میکنند.
دانشجویان زن با اهداف جدی—از آزمونهای ورودی دانشگاه گرفته تا امتحانات خدمات ملکی و مدارک حرفهای—به کتابخانهها مراجعه میکنند. آنان پرتلاش، مصمم و در عین حال نامرئیاند. هرچند پژوهشهای اختصاصی دربارهٔ «دانشجویان دخترِ در حال آمادگیِ امتحان» در کتابخانههای پاکستان محدود است، اما شواهد گستردهتری از دانشگاهها نشان میدهد که آزار و تبعیض جنسیتی مشکل جدی است. در یک مطالعهٔ دانشگاهی، ۸۵ درصد دانشجویان زن بر این باور بودند که آزارگری در محیطشان واقعاً وجود دارد. بسیاری از این موارد نه از سوی افراد غریبه، بلکه از جانب اعضای هیئت علمی و کارکنان اداری گزارش شده است: از اهانت و کلام نامناسب گرفته تا پیشنهادهای ناخوشایند و سوءاستفاده از قدرت.
در فضایی که ساختار دانشگاهی مبتنی بر سلسلهمراتب و قدرت است، این نابرابریها آثار مخربتری دارند. زمانی که آزار از سوی کسی باشد که نمره میدهد، مشاوره میدهد یا راه دسترسی به منابع را کنترل میکند، خطرات شخصی و علمی چند برابر میشود. همانگونه که ملاله یوسفزی گفته است: «ما نمیتوانیم موفق شویم وقتی نیمی از جامعه عقب نگه داشته میشود.» این گفته در سکوت کتابخانهها طنین ویژهای مییابد؛ جایی که زنان برای یافتن جایگاه خود میجنگند.
گزارش اخیر مجلس ایالتی خیبرپختونخوا نیز ضرورت پرداختن به این مشکل را یادآور میشود؛ نمایندگان خواستار سازوکارهای قویتر برای پیشگیری از آزار دانشجویان زن شدهاند، بهویژه پس از چندین مورد گزارششده—از جمله در دانشگاه ملاکند—که دانشجویان از سوءاستفادهٔ برخی اساتید پرده برداشتند. علنیشدن چنین مواردی گرچه گام نخست است، اما نشان میدهد که مسئله تا چه اندازه گسترده و عادی شده است.
برای دخترانی که برای آزمونهای رقابتی آماده میشوند، کتابخانه تنها محل مطالعه نیست؛ میدان نبرد است. ساعتهای طولانی، فشار زمانی و رقابت سخت، مختص همهٔ دانشجویان است؛ اما برای زنان، این فشارها با نگرانی دربارهٔ امنیت، آبرو و احترام دوچندان میشود. در بسیاری از دانشگاهها گزارشهایی از نگاههای مزاحم، رفتارهای مبهم ولی آزاردهنده، و پیشدستیهای ناخواسته وجود دارد. در برخی موارد، ترس از تلافی، صدای اعتراض را پیش از شکلگیری خاموش میکند.
آزار تنها مسئلهٔ فردی نیست؛ خلأهای نهادی اوضاع را بغرنجتر میسازد. بسیاری از دانشگاهها فاقد سازوکارهای شفاف، امن و کارآمد برای گزارشدهیاند. حتی وقتی سیاستهای ضدآزار وجود دارد، اجرا و پیگیری آنها ضعیف است، یا روند شکایت آنچنان پرهزینه و ترسآور است که دانشجو از ترس آسیب به آیندهٔ تحصیلی خود سکوت میکند. بدون مسیرهای امن و محرمانه، بسیاری از زنان ناچار به تحمل خاموشانهاند.
موانع فرهنگی و اجتماعی نیز سایهٔ سنگینی میافکنند. حتی در کتابخانه، کلیشههای جنسیتی میتوانند جدیت زنان را زیر سؤال ببرند. در برخی محوطهها، مطالعهٔ دختران با تردید نگریسته میشود، گویی تعهد آنان نسبت به علم کمتر معتبر است. این برخوردها نهتنها دلسردکننده، بلکه برای آمادگیِ آزمونهای سنگین زیانبار است.
با این حال، همهٔ کتابخانهها و دانشگاهها وضعیت یکسانی ندارند. برخی مؤسسات واقعاً برای ایجاد محیط امن تلاش میکنند، اما تفاوتها چشمگیر است. گفتوگوی ملی دربارهٔ آزار در حال گسترش است؛ دانشجویان زن از رسانههای اجتماعی، سکوهای دانشگاهی و شکایتهای رسمی برای افشای سوءرفتار بهره میبرند. اما بار مسئولیت نباید تنها بر دوش آنان باشد.
اصلاحات ساختاری ضروری است. دانشگاهها باید سیاستهای قوی و جنسیتمحور ضدآزار تدوین و اجرا کنند که شامل فضاهای کتابخانه نیز باشد. کمیتههای رسیدگی به آزار باید مستقل، قابلاعتماد، و موظف به اقدام سریع و محرمانه باشند. مسیرهای گزارشدهی باید روشن و مطمئن بوده و حمایت از شاکیان تضمین گردد.
آموزش نیز نقشی بنیادین دارد. کارکنان کتابخانه، اساتید، نگهبانان و نیروهای امنیتی نیازمند آموزشهای حساسیت جنسیتیاند تا بتوانند انواع آزار—از کنشهای آشکار گرفته تا ریزآزارها، فشار قدرت، نگاه مزاحم یا تهدید کلامی—را بشناسند. دانشجویان نیز باید از حقوق خود، فرآیند گزارشدهی و خدمات حمایتی موجود آگاه باشند.
زیرساخت فیزیکی کتابخانهها نیز مهم است: نورپردازی مناسب، نظارت مؤثر، بخشهای مطالعهٔ امن، دوربینها و نقاط کمکرسانی میتوانند فضای آرامشبخش و ایمن ایجاد کنند. احساس امنیت بدنی و اجتماعی، پیشنیاز تمرکز و یادگیری است.
ساختارهای حمایتی و شبکههای همتایان نیز اهمیت دارد. برای زنانی که برای آزمونهای بسیار رقابتی آماده میشوند، گروههای مطالعاتی، حلقههای همپشتیبان و برنامههای راهنمایی، منبع مهمی از نیروی روحی و عملیاند.
سیاستگذاران و نهادهای آموزشی باید امنیت دانشجویان زن را در اولویت قرار دهند. سازوکارهای دانشگاهی با نظارت ملی و استانی میتواند پاسخگویی را تقویت کند. نهادهای قانونگذاری—مانند قانونگذاران خیبرپختونخوا که پیشتر اقدام کردهاند—باید برای حفاظت نظاممند از دانشجویان زن فشار بیشتری وارد کنند.
به تعبیر چیماماندا آدیچی: «به دختران میآموزیم که خود را کوچک کنند… به آنها میگوییم جاهطلب باش، اما نه زیاد.» این واقعیت اجتماعی، فشارهای پنهانی را بازتاب میدهد که زنان حتی در فضاهای ظاهراً بیطرف مانند کتابخانهها تجربه میکنند.
دانشجویان زن نه تنها یادگیرندگان، بلکه حاملان رؤیاهای فردی، انتظارات خانوادگی و امیدهای ملیاند. ساعتهایی که در کتابخانه میگذرانند سرمایهگذاری بر آیندهٔ آنان است. اما وقتی تبعیض و آزار این فضا را آلوده میکند، این سرمایهگذاری با خطر همراه میشود.
اگر واقعاً به شایستهسالاری، دانش و فرصت برابر باور داریم، کتابخانهها باید نهتنها از نظر فیزیکی، بلکه از نظر نهادی و اجتماعی امن باشند. تا زمانی که این فضاها از ترس و تبعیض پاک نشوند، وعدهٔ آموزش برای بسیاری از زنان ناتمام میماند. کتابخانهها باید پرورشدهندهٔ آرزو باشند، نه ایجادکنندهٔ اضطراب؛ اکنون زمان آن رسیده است که این امر محقق شود.
نظر شما